در ارزیابی تاکتیک اعتصاب عمومی در کردستان
یک پیشروی، چند عقب نشینی
آذر ماجدی

اعدام وحشیانه پنج زندانی سیاسی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیانی به یک خشم و نفرت عمومی علیه رژیم اسلامی دامن زد. بمحض اعلام خبر اعدام، شاهد شکل گیری برخی حرکات اعتراضی بودیم. خانواده های آنها در همان روز یکشنبه 19 اردیبهشت راهی تهران شدند و اعلام کردند که روز بعد در مقابل دانشگاه تهران دست به اعتراض خواهند زد. بلافاصله رژیم سرکوب و جنایت اسلامی نیروهایش را به دانشگاه تهران گسیل داشت تا از اعتراض خانواده های داغدیده و مردم معترض جلوگیری کند. خانواده ها به زندان اوین رفتند و دو سه روز بعد مقابل زندان اوین محل تجمعات اعتراضی بود. رژیم از تحویل جنازه ها خودداری کرد، خانواده ها را تهدید کرد، تعدادی شان را دستگیر کرد، کوشید از آنها قول حفظ آرامش بگیرد .

این اعدام ها مانند جرقه ای خشم و اعتراض مردم را دامن زد. موج همبستگی با خانواده های داغدیده براه افتاد. در ایران، علیرغم اختناق و سرکوب شدید، این اعدام ها سریعا محکوم شد و تحرکاتی اعتراضی در سنندج، کامیاران و تهران شکل گرفت. تحرک و عکس العمل فوری مردم نسبت به اعدام ها و تلاش برای پیوستن به صف اعتراض خانواده ها، چه در مقابل دانشگاه و چه در مقابل زندان اوین خصلت شرایط را نشان میدهد. میشد تشخیص داد که شرایط برای سازماندهی یک اعتراض نسبتا گسترده فراهم است. در خارج کشور نیز تظاهرات و اعتراضات گسترده و رادیکال علیه رژیم انجام گرفت و سفارت های رژیم در چندین پایتخت مورد حمله معترضین قرار گرفت. کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران فراخوان یک اعتصاب عمومی در روز پنجشنبه 23 اردیبهشت خطاب به مردم کردستان داد. سریعا سازمان های چپ از این فراخوان حمایت کردند و سازمان های ناسیونالیست قوم پرست نیز به این حرکت پیوستند.

قبل از هر نوع ارزیابی باید اعلام کرد که این حرکت به روشنی هژمونی چپ را در این اعتراض معین تثبیت کرد. شهرهای کردستان به ابتکار کومه له و حمایت دیگر سازمان های چپ ظاهر تعطیل بخود گرفتند. ارزیابی کاملا دقیقی از وسعت اعتراض، بویژه در میان طبقه کارگر در دست نیست. آیا کارگران توانستند کارخانه ها را به تعطیل بکشانند؟ پاسخ به این سوال کاملا روشن نیست. آمار و ارقام دقیقی از تعطیلی مدارس و دانشگاه ها نیز در دست نیست. اما مغازه ها و بازار در بسیاری شهرها تعطیل شدند. تعطیلی شهرها با فراخوان سازمان های چپ قدمی است بجلو در عقب نشاندن پرچم سبز و برافراشتن پرچم سرخ در اعتراضات. اما در این فراخوان نکات مهمی است که باید مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. اکنون شرایط بسیار متحول و خطیر است، حرکت های کوچک میتوانند به حرکاتی تعیین کننده بدل شوند. برای تبیین اوضاع سیاسی در هر مقطع هشیاری بسیار لازم است. بعنوان کمونیست باید برایمان روشن باشد که هر تاکتیک سیاسی به چه چیز خدمت میکند و چه امری را کوتاه مدت و دراز مدت به پیش میبرد .

اعتصاب عمومی، تاکتیک برادری طبقاتی !
فراخوان به یک اعتصاب عمومی، خطاب به کارگر و بازاری در کنار هم، یک سیاست غیر کمونیستی است و منجر به مخدوش کردن صفوف طبقاتی میشود. بازار یک بخش مهم سرمایه تجاری است، که نزد چپ سنتی پوپولیست، بعنوان "بورژوازی ملی" شناخته میشد. پوپولیست در تقسیم بندی جامعه، دو مقوله خلق و ضد خلق را بکار می گرفت و بورژوازی ملی را در میان خلق قرار میداد. این سیاست حاکم بر چپ سه دهه پیش بود. "بورژوازی ملی" و خرده بورژوازی نزد این چپ متحد طبقه کارگر محسوب می شوند. در سالهای 1357-1360 در نتیجه تلاش های سیاسی- نظری مارکسیسم انقلابی "بورژوازی ملی" به مقوله ای حاشیه ای بدل شد. اکنون با این فراخوان به بازاریان برای تعطیلی حجره شان و بستن بازار یکبار دیگر همان بینش و سنت بجلوی صحنه آمده است.

سنتا بازار نزد جنبش ملی – اسلامی یک فاکتور مهم در مبارزات سیاسی شان محسوب شده است. در تلاطمات سیاسی در جامعه، رهبران این جنبش، همواره به بازار بعنوان یک موتلف مهم نگریسته اند. خمینی و جبهه ملی همواره به بازار متوسل شده اند. در مبارزات مردم در سال 57 است که کارگر بعنوان یک نيروى مهم اقتصادی – سیاسی پا به میدان می گذارد. اعتصابات کارگری و بالاخره اعتصاب کارگران صنعت نفت، مهر کارگر را بر مبارزات و جنبش انقلابی می کوبد و در معادلات سیاسی وزنه کارگر، وزنه بازار را تحت الشعاع قرار می دهد. جامعه ایران با این اعتصابات وارد مرحله نوینی از تاریخ خویش شد. طبقه کارگر برای اولین بار بعنوان یک طبقه در صحنه سیاست نقش بازی می کند .

در عرصه مبارزه نظری در میان چپ و جنبش کمونیستی، به همت جنبش مارکسیسم انقلابی و منصور حکمت، مبارزه ای جدی علیه چپ پوپولیست، چپ سنتی و مائویستی شکل گرفت. تاکید بر هویت مستقل طبقاتی طبقه کارگر و علیه مخدوش کردن صفوف طبقاتی و ذهنیت طبقاتی طبقه کارگر بخش اصلی مبارزات نظری در سال های "انقلاب 57" است. اتفاقا کومه له ی آن زمان به این جنبش و مبارزه ضد- پوپولیستی پیوست. اکنون سی سال پس از آن دوره، در جامعه ای که یک مبارزه همه جانبه علیه پوپولیسم را در تاریخ خود دارد، ما شاهد به صحنه آمدن همان مقولات پوپولیستی هستیم .

فراخوان به بازار برای بستن حجره و پیوستن به صف اعتصاب، مانند آن است که کارفرما و کارگر را با هم برای اعتصاب مخاطب قرار دهیم. همان تصویر مبارزه "همه با هم" سال 57 در اذهان زنده می شود. یک مبارزه "فرا طبقاتی." همه مردم در یک طرف، رژیم در طرف دیگر. این تلاش بورژوازی است تا صفوف و تمایزات طبقاتی را مخدوش کند. تا از قطب بندی طبقاتی در جنبش سرنگونی و خیزش مردم ممانعت به عمل آورد. مبارزات مردم علیه رژیم اسلامی را تحت عنوان مبارزه برای "حقوق بشر" و "دموکراسی" به مبارزه ای همه با هم بدل کند. این خاک پاشیدن به چشمان طبقه کارگر و مردم زحمتکش است. این مانع سازی در مقابل رشد مبارزه طبقاتی و سازماندهی یک انقلاب کارگری است .

نه تنها فراخوان نیروهای چپ همچون جریانات ناسیونالیست قوم پرست، خطاب به بازاری و کارگر در کنار هم بود، بلکه در ارزیابی ها از اعتصاب عمومی، در وصف موفقیت این اعتصاب، همگی عکس هایی از حجره های بسته بازار را منتشر کرده و از بسته شدن مغازه ها بعنوان میزان موفقیت مبارزه "آزادیخواهانه و برابری طلبانه" مردم سخن گفتند .

ممکن است این سوال پیش آید: آیا در مبارزه برای یک امر عمومی اجتماعی سیاسی، ما با پیوستن اقشار دیگر جامعه، فرضا کسبه مخالفیم؟ خیر. مساله اصلا چنین نیست که ما با پیوستن اقشار دیگر به مبارزه اجتماعی، فرضا علیه اعدام مخالفت میورزیم. مساله بر سر آنست که کمونیست ها این اقشار، مشخصا بازار بعنوان بخش مهمی از سرمایه تجاری، را نباید مخاطب فراخوان اعتصاب قرار دهند .

تلاش کمونیسم و کمونیست ها در هر مبارزه سیاسی و در اتخاذ هر تاکتیک سیاسی، تلاشی برای ارتقاء آگاهی طبقاتی کارگر، متحد کردن صفوف طبقه کارگر، تیز تر کردن تمایزات طبقاتی است. کمونیست ها در دل هر مبارزه ای تلاش برای سازماندهی یک انقلاب کارگری و سرنگونی سرمایه داری را مد نظر دارند. لذا برقراری احساس "برادری" در میان سرمایه و کارگر، در یک مبارزه سیاسی معین، تلاشی غیرکمونیستی و علیه منافع طبقاتی کارگر است .

تبلیغ مسالمت جویی، تسلیم به اپوزیسیون پرو رژیم!
یک نکته دیگر که در فراخوان اعتصاب عمومی برجسته و مورد نقد است، تلاش برای به خانه فرستادن مردم و اعلام رسمی اتخاذ تاکتیک اعتراض "مسالمت جویانه" است. این تسلیم شدن به تبلیغات اصلاح طلبان حکومتی و اپوزیسیون پرو رژیم توده ایستی است که دائما از مردم میخواهند به "خشونت" متوسل نشوند. چهره هایی که پاسدار را "برادر عزیز" می نامند و از جوانان میخواهند که مسالمت جویانه و بدون توسل به خشونت برای اصلاحات مبارزه کنند. این تسلیم به سیاست ملی – اسلامی است که تلاش مردم برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی و خواست سرنگونی را خشونت می نامد و تلویحا اینطور قلمداد میکند که یک پای خشونت در جامعه، مردم هستند.
 
در شرایط حاضر، فراخوان به مردم که یک "حرکت مسالمت جویانه" را علیه اعدام در پیش بگیرند،  عملا بمعنای لنگ انداختن جلوی جریانات ملی – اسلامی، اصلاح طبان حکومتی و "جنبش سبز اسلامی" است. مانند فراخوان تظاهرات همراه با سکوت "جنبش سبز اسلامی" است. یک نقد مهم به این فراخوان درخواست از مردم برای اعتصاب و رفتن به خانه ها است. انسان در جمع و در تجمع میتواند متحد تر و متشکل تر شود، جسارت و شهامت پیشروی و تعرض بدست آورد. مبارزه سیاسی یک مبارزه جمعی، متحد و متشکل است. اعزام مردم به خلوت خانه، دعوت آنها به یک اعتراض مسالمت جویانه، مانند دعوت مردم به سکوت و مبارزه منفی است. این سنت کمونیستی کارگری نیست. این سنت ملی – اسلامی است .

ما باید از مردم میخواستیم که دست از کار بکشند و در مقابل زندان ها و بیدادگاه های رژیم دست به تجمع اعتراضی بزنند. (حزب اتحاد کمونیسم کارگری چنین فراخوانی به مردم داد.) همانگونه که خانواده های اعدام شدگان خود در روز اول اعلام کردند و بعد بمدت چند روز در تهران چنین کردند و اکنون نیز بار دیگر فراخوانی برای روز چهارشنبه داده بودند که سپس به تعویق افتاد. ما آنارشیست نیستیم. اما معترضیم و برای سرنگونی رژیم اسلامی و دستیابی به خواست هایمان مبارزه میکنیم. روشن است که چنین مبارزه ای نمیتواند مسالمت جویانه باشد. میکوشیم که در دل این اعتراضات جمعی، مردم را متشکل تر، متحدتر و سازمانیافته تر سازیم. سیاست "مسالمت جویی" عقب گردی در مقابل ملی – اسلامی ها و اصلاح طلبان حکومتی است.
 
گویی اگر مردم در مقابل زندان ها تجمع کنند و خواهان آزادی فرزندان شان شوند، به خشونت متوسل شده اند؛ گویی اگر مردم در خیابان تظاهرات کنند، دست به خشونت زده اند؛ گویی اگر مردم با صدای بلند فریاد زنند و اعلام کنند "زندانی سیاسی آزاد باید گردد!" به خشونت متوسل شده اند. این وارونه دیدن مبارزات و عدم درک مکانیزم مبارزات اجتماعی – توده ای است. مردم خشونت نمی کنند. این رژیم اسلامی است که خشونت میکند. این را باید با صدای رسا اعلام کرد. اگر مردم در مبارزه به قهر متوسل میشوند، از این رو است که حکومت و بورژوازی با زبان خوش کنار نمیرود. توسل به قهر برای طبقه کارگر و توده مردم، بمعنای توسل به خشونت نیست. بمعنای دفاع از خود و هستی و زندگیشان است .

ممکن است استدلال شود که اگر مردم به خیابان ها بیایند، جریانات ناسیونالیستی تروریست از موقعیت سوء استفاده کرده و مبارزات را به خشونت می کشند. بلبشو براه می اندازند. پاسخ اینست که حتی اگر چنین استدلالی صحت داشته باشد، چنین تاکتیکی تسلیم به این جریانات قومپرست ارتجاعی است. مردم فقط در اتحاد سازمانیافته و آگاهانه خویش موفق خواهند شد که ارتجاع را عقب بنشانند، چه ارتجاع در شکل رژیم جنایتکار اسلامی و چه ارتجاع جریانات تروریست و قومپرست. به خانه فرستادن مردم و تبلیغ اعتراض مسالمت جویانه تسلیم شدن به هر دو قطب ارتجاع و خلع سلاح کردن مردم در مقابل آنها است. مردم در مقابل این دو قطب ارتجاع خود را تنها و بی سلاح می یابند. تنها سلاح مردم، اتحاد، آگاهی و تشکل شان است. تاکتیک فوق در خدمت تقویت این وجوه مبارزه نیست .

هویت قومی- تعرض ناسیونالیستی
نزدیک به یک سال از این دور اخیر مبارزات مردم میگذرد. رژیم انسان های بسیار، جوانان بیشماری را دستگیر و شکنجه کرده است. تعدادی را در تظاهرات و در خیابان ها با شلیک گلوله کشته است. ندا و سهراب از این زمره اند و اکنون به سمبل های خیزش آزادیخواهانه مردم بدل شده اند. تعدادی در زندان ها زیر شکنجه جان سپردند. تعدادی نیز اعدام شده اند. در سوگ تمام این جوانان با نام و نشان و بی نام و نشان مردم گریستند، قلب ها به درد آمد، بغض ها در گلو خفه شد. در هیچیک از این موارد کسی به محل تولد آنها خیره نشد. نپرسید شناسنامه آنها در کدام شهر صادر شده است. مردم شهر محل تولد آنها را بطور معین مخاطب قرار نداد. دل همه بعنوان یک انسان در درد و مشقت انسانی دیگر بدرد آمد .

اما پس از اعدام این 5 جوان، نه تنها جریانات ناسیونالیست قومی، بلکه بخشی از جنبش ملی – اسلامی بر محل تولد این زندانیان سیاسی اصرار ورزیدند. از اعدام 5 زندانی سیاسی کرد سخن گفتند. آنها را "جگرگوشگان" کردستان نامیدند. از "فرزندان خلق کرد" نام بردند. اعلام کردند که با اعدام این 5 نفر، رژیم میخواهد "ظرفیت و توانایی تحمل مردم کردستان" را بیازماید و خطاب به اقشار و اصناف مختلف در کردستان فراخوان اعتصاب عمومی دادند. گویی دارند حساب این قربانیان رژیم اسلامی را از سایر قربانیان، به صرف محل تولدشان، جدا می کنند. جالب اینجاست که مادر فرزاد کمانگر، این زن جسور و با شهامت، سخنی از کرد بودن فرزندش نگفت. او را فرزند تمام ایران یا حتی جهان نامید. خانواده ها در اولین فراخوان اعتراضی شان کل ایران، و مشخصا مردم تهران را خطاب قرار دادند. اما سازمان های سیاسی کوشیدند به این مبارزه و به این درد رنگ و بوی ناسیونالیستی و قومی بزنند .

مقولاتی که تاریخا مورد نقد قرار گرفته و به حاشیه رانده شده اند، دگربار در ادبیات چپ نمودار شد. ناسیونالیست های قوم پرست از "خلق کردستان" سخن گفتند و ناسیونالیسم چپ از "جنبش انقلابی مردم کردستان". اینجاست که پیوند مقوله "بورژوازی ملی" و "جنبش انقلابی مردم کردستان" هویدا می شود. در رابطه با کردستان، همان چپ پوپولیستی و ناسیونالیست عرض اندام کرده است. کسی که خود را "کمونیست کارگری" میداند در اطلاعیه اش از "کارگران و بازاریان عزیز" میخواهد که اعتصاب کنند. در حالیکه تا همین امروز مبارزات قهرمانانه مردم علیه رژیم اسلامی را به این عنوان که تحت رهبری جناحی از رژیم است، طرد و مردود شمرده است. در سطح سراسری از "هویت مستقل طبقه کارگر" و انقلاب پرولتری سخن میگوید، به کردستان که میرسد، صفوف طبقاتی مخدوش میشود. برادری طبقاتی تبلیغ میشود. این سم ناسیونالیستی است که دارند به حلق کارگران و مردم میریزند.
 
جریانات ملی – اسلامی اینطور قلمداد میکنند که زمانی که صفت کرد را زینت فعالین و زندانیان سیاسی متولد کردستان می کنند، دارند بسیار "دموکراتیک" و ترقیخواهانه عمل میکنند. دارند به مردم کردستان احترام میگذارند یا آوانس میدهند. برجسته کردن ناسیونالیسم و هویت قومی بخشیدن به انسان ها یک سیاست آگاهانه ارتجاعی است که برای تکه تکه کردن صفوف طبقه کارگر، خاک پاشیدن به چشمان مردم آزادیخواه و برابری طلب و مخدوش کردن آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی بکار گرفته می شود. برخ کشیدن هویت قومی انسان ها، تلاشی ارتجاعی است. باید در مقابل این تعرض ناسیونالیستی بایستیم. فرزاد، شیرین، علی، فرهاد و مهدی در مبارزه علیه رژیم اسلامی به اسارت درآمدند و بدست این رژیم جنایتکار به دار آویخته شدند. این جنایت قلب تمام انسان دوستان را بدرد آورد. باید بر این جوهر انسانی پای فشرد.
 
جریانات قومپرست آگاهانه در تلاش برای رشد و تقویت جنبش ناسیونالیستی هستند. ناسیونالیسم سمی است که بجان مردم میافتد و مانعی مهم در مقابل مبارزات آنها برای آزادی، برابری و رفاه ایجاد میکند. باید ناسیونالیسم، از هر نوع، چه قومی و چه عظمت طلب را افشاء و طرد کرد. یکی از موانع مهم رهایی انسان و دستیبابی به یک دنیای بهتر، به یک جامعه آزاد، برابر و مرفه، یعنی یک جامعه سوسیالیستی ناسیونالیسم است. باید با تمام قوا در مقابل این تعرض ناسیونالیستی بایستیم . *